تاريخ : پنج شنبه 18 مهر 1392 | 7:34 | نویسنده : علی

وصیت نامه مهاتما گاندی:

चपटे अकत पचक चपचेअ यपचप चपचा ठेआत झख़ढ हनी ऐग
من که خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم،
مخصوصا” اون قسمت که میگه:
भीडग डीऔ भ



تاريخ : پنج شنبه 18 مهر 1392 | 7:34 | نویسنده : علی


تفاوت های فرهنگی باخت در ایران و اروپا
مربی تیم بازنده شطرنج در اروپا:
امروز روز ما نبود و زیاد هم خوب بازی نکردیم.
مربی تیم بازنده شطرنج در ایران:
کورنومنت که افتضاح بود. هوا هم آلوده بود و اسب و فیل ما رو از نفس انداخت. زمین بازی هم به درد گوسفند چرانی می‌خورد.

 

مربی تیم بازنده والیبال در اروپا:
امروز تمرکز خوبی روی بازی نداشتیم و تیم رقیب بهتر از فرصت‌ها استفاده کرد.
مربی تیم بازنده والیبال در ایران:
تور که سوراخ بود! توپ که باد نداشت و مربع بود و من نمی‌دانم فدراسیون خجالت نمی‌کشد از این وضع توپ. داور اول هم بی شعور بود. من واقعا متاسفم برای این ورزش.

مربی تیم بازنده منچ و مارپله در اروپا:
مقصر شکست امروز من بودم و دیگر هیچ. به تیم برنده هم تبریک می‌گم.
مربی تیم بازنده منچ و مارپله در ایران:
تاس که اصلا نمی‌چرخید. مارها هم که برای آنها خوش رقصی می کردند و فقط به ما نیش می‌زدند. داوری هم که فاجعه! تماشاگر هم دائم توی صورت ما لیزر انداخت…واقعا یه مشت بووووووق دارند این ورزش را اداره می‌کنند! خاک بر سر ما که آمدیم توی این ورزش. و خاک بر سر تیم مقابل که با این دودره‌بازی‌ها تیم ما را برد و خاک بر سر تماشاگری که اینطوری به بچه‌های ما فحش داد و خاک…

مربی تیم بازنده واترپلو در اروپا:
بچه های ما امروز خسته بودند و نشد تاکتیک‌ها به درستی اجرا بشه.
مربی تیم بازنده واترپلو در ایران:
آبش که خیس بود. زمین که موج داشت. تیر دروازه ها هم به اراده تیم مقابل تکون می‌خورد. بازیکنان حریف هم توی آب هر کاری خواستند کردند، آب رو اصلا نمی‌شد بو کرد! توپ هم که لیز بود. من نمی‌دونم واسه چی اصلا ما مسابقه برگزار می‌کنیم.

مربی تیم بازنده فوتبال در اروپا:
تیم مقابل امروز خیلی بهتر از روزهای قبل بازی کرد و متاسفانه خط دفاع ما نتونست اونطور که باید ظاهر بشه.
مربی تیم بازنده فوتبال در ایران:
یعنی من …(از انتشار باقی کلمات معذوریم!)مهر شده



تاريخ : پنج شنبه 18 مهر 1392 | 7:33 | نویسنده : علی

زنگ زدم مدرسان شریف گفت:بله بفرمایید!

گفتم:مدرسان شریف گفت: بله درسته امرتون؟

گفتم:مدرسان شریف گفت:مسخره کردید؟

گفتم : مدرسان شریف گفت:دیگه مزاحم نشید!

گفتم:مدرسان شریف گفت : چی؟

گفتم:مدرسان شریف گفت:کی؟

گفتم:مدرسان شریف گفت : کجا؟

گفتم:مدرسان شریف...تلفن 29 دوتا شیش!

کصافط قطع کرد خودشون از همه بی جنبه ترن!مسخره ها...



تاريخ : پنج شنبه 18 مهر 1392 | 7:32 | نویسنده : علی

چشماتو ببند...

حالا منو تصورکن !!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.
تبریک میگم...
شما ماه رو رؤیت کردین
عیدتون مبارکآرام



تاريخ : پنج شنبه 18 مهر 1392 | 7:31 | نویسنده : علی

کاربردهای مختلف "مُردن" در فرهنگ ایرانی !

برو بمیر : برو گمشو !
بمیرم برات : خیلی دلم برایت می‌سوزه !
می میرم برات : عاشقتم !
می‌مُردی ؟؟ : چرا کار را انجام ندادی ؟
مُردی ؟؟ : چرا جواب نمی دی ؟
نمُردیم و ... : بالاخره اتفاق افتاد !
مُردیم تا ... : صبرمان تمام شد !
مُرده : بی حال !
مُردنی : نحیف و لاغر !
مُردم : خسته شدم!
من بمیرم ؟ : راست میگی

.

.

.

.

.

.

می‌مُردی ؟؟ نظر بذاری؟!!!!



تاريخ : پنج شنبه 18 مهر 1392 | 7:31 | نویسنده : علی

ﺯﻧﻪ ﻳﻪ ﺳﻴﻢ ﻛﺎﺭﺕ ﻣﻴﺨﺮﻩ،
ﻣﻴﺨواﺳﺘﻪ ﺷﻮﻫﺮﺷﻮ ﺳﻮﺭﭘﺮﺍﻳﺰ ﻛﻨﻪ
ﺍﺯﺗﻮ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺍﺱ ﻣﻴﺪﻩ:
ﺳﻼﻡ ﻋﺰﻳﺰﻡ ﺧﻮﺑﻲ؟♥
.
.
.
.
.
.

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﻴﺪﻩ :
ﺳﻼﻡ ﻋﺸﻘﻢ !
ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻬﺖ ﺯﻧﮓ ﻣﻴﺰﻧﻢ
ﺍﻻﻥ ﻋﻨﺘﺮﺧﺎﻧﻮﻡ ﺗﻮ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ ﺳﺖ !!

حالا برین زن بگیرین برین شوهر کنین اخر عاقبتش اینه بعد نگین نگفتیا....!!!!

البته من استثنائما ....گفته باشم!



تاريخ : پنج شنبه 18 مهر 1392 | 7:30 | نویسنده : علی


ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﻦ ﺗﻮ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﺯﺭﺍﻓﻪ ﻫﺎ ﻭﺍﮊﻩ “ﺍﯾﻦ ” ﻭﺟﻮﺩ
ﻧﺪﺍﺭﻩ ؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.

.
ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺍﺭﺗﻔﺎﻉ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﻭ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻧﻤﯿﺒﯿﻨﻦ ﻭ ﺩﺭ
ﻭﺍﻗﻊ “ﺍﯾﻦ” ﻣﯿﺸﻪ “ﺍﻭﻥ … ”
ﺑﺮﯾﺪ ﺣﺎﻝ ﮐﻨﯿﻦ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ !



تاريخ : پنج شنبه 18 مهر 1392 | 7:29 | نویسنده : علی

دیشب بابام رفت مسافرت
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اومدم کولر رو زیادکنم سوخت!

کلیداسرار :|



تاريخ : پنج شنبه 18 مهر 1392 | 7:28 | نویسنده : علی

یه لحظه غروب 30 شهریورو تصور کن!!!
.
.
.
.
.
.
.
من که دیگه حرفی ندارم...



تاريخ : پنج شنبه 18 مهر 1392 | 7:27 | نویسنده : علی

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﻮ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﮕﻞ
ﺍﻭﻣﺪ ﮔﻔﺖ
ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺁﻗﺎ ﺷﺎﺭﮊ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﻢ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪﻩ
ﻣﯿﺘﻮﻧﻢ ﺑﺎ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﺘﻮﻥ ﯾﻪ ﺗﻤﺎﺱ ﺑﮕﯿﺮﻡ ...
ﻣﻨﻢ ﺣﺲ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﯿﻢ ﮔﻞ ﮐﺮﺩ ﮔﻮﺷﯿﻢ ﺭﻭ ﺩﺍﺩﻡ
ﺑﻬﺶ ...
ﺑﻌﺪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺻﺪﺍﯼ
ﺯﻧﮓ
ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﻣﯿﺂﺩ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮐﯿﻔﺶ ، ﯾﻪ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ
ﯾﻪ ﭼﺸﻤﮏ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺯﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ
ﺑﺎﻭ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺁﺧﻪ ﺑﻪ ﭼﻪ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ
ﺷﻤﺎﺭﻩ ﻣﻦ
ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯿﺰﻧﻦ ....



صفحه قبل 1 صفحه بعد